بسم رب فاطمه
هر سال منم عبد عطایت مادر
خوشبخت شدم ذیل دعایت مادر
نوروز که قابلی ندارد بی بی
صد عید، الهی به فدایت مادر
******
من شیعه شدم رها ز هر قید
در دام محبتت شدم صید
مادر به خدا نمی فــروشم
یک لحظه ی روضه ات به صد عید
******
آغشته بهارمان به عطر یاس است
ای شیعه دل صاحبمان حساس است
حرمت بگُذارید اگر فاطمه را
عیدی همه با پسرش عباس است
******
بر شیعه و محب ولایت مبرهن است
محدوده شعور و ارادت معین است
غافل مشو ز اصل خوشی ها که عیدمان
با روضه های حضرت زهرا مزیّن است
******
عید امسال پر از بوی گل یاس شده است
و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است
همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است
چینش سفره امسال تفاوت دارد
سین هر سفره ، سلامی است که بر یاس شده است
روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است
ابر ،در هیات یک مستمِع مداحی است
بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است
جان گل های جهان پیشکش یاسی که
زخمی سیلی باد و ستم داس شده است ...
مریم سقلاطونی
******
دلیلی هست اگر بی تاب و گریان کسی هستم
که من عمری ست در این خانه مهمان کسی هستم
برای گریه می میرم، به پای گریه می سوزم
که شمع روضه ی شام غریبان کسی هستم
در این قحطی کبوتر می شود گاهی نم اشکی
به گریه سایه بان بیت الاحزان کسی هستم
مریضی دارد این خانه، بهار امسال پاییز است
پریشان حال داغ برگ ریزان کسی هستم
کسی این جا دعا خوانده: خدایا، جان زهرا را...
کنار بستری حیرانِ طفلان کسی هستم
بیا ای عید! اما شادی من را نخواهی دید
مریضی دارد این خانه، پریشان کسی هستم ...
سید علی رکن الدین
******
عیدی برای مردم صاحب عزا نماند
جز خون دل به ساغر اهل ولا نماند
از آتشی که بر در بیت الشرف زدند
جز اشک غم به دیده خونبار ما نماند
از ضرب در چو پهلوی زهرا شکسته شد
بر شیعیان به غیر غم و ابتلا نماند
از آتشی که کرد بپا غاصب فدک
غیر از نفاق و کینه نشانی بجا نماند
زان لطمهای که بر رخ خیر النساء زدند
آتش ز غصه بر جگر مرتضی زدند
******
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
جابه جای خطه ایران زمین
زین مصیبت خیمه ماتم به پاست
در عزای زهره زهرا بتول
هر کجا رو میکنی ماتمسراست
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
شیعیان رخت عزا در بر کنید
از سرشک دیده دامنتر کنید
پا به پای مهدی صاحب زمان
نالهای جانکاه از دل سر کنید
بر عزاداران بود عشرت حرام
خون به جای باده در ساغر کنید
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
با عزا توام شده نوروز ما
خیزد از دل نالهی جانسوز ما
در غم زهرای اطهر این زمان
تیره همچون شام گشته روز ما
جای آن دارد که خاکستر شود
عالمی از آه عالم سوز ما
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست ..
قیصر اصفهانی
******
از عید و از بھار با ما سخن مگو
از باغ و لاله زار با ما سخن مگو
ای دل به سوگ او جز ناله سر مکن
جز درد و حال زار با ما سخن مگو
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
تا فاطمیه با نوروز شد قرین
دلھای شیعیان از غصه شد حزین
بانک عزا عزا آید به گوش جان
خیزد شرار غم از آه آتشین
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
زد لشکر خزان راه بھار عشق
ماتمسرا شده شھر و دیار عشق
ای دیده گریه کن بر دشت لاله گون
ای ابر غم ببار خون بر مزار عشق
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
چون شد که فر و دین گردیده غمفزا
چون شد که شھر ما گردیده غمسرا
ھان فاطمیه است ای دیده خون ببار
ھر کس حسینی است گرید در این عزا
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما ...
قیصر اصفھانی
******
هر بهاری که خزان غارت گلها میکرد
ناله از سوز جگر بلبل شیدا میکرد
این حکایت به مثل گفتم و دیدم که درست
با دل زار علی رابطه پیدا میکرد
همسرش فاطمه آن نوگل بوستان رسول
کز حیا فخر به صد مریم عذرا میکرد
شد چنان عرصه بر او تنگ که از شدت درد
مرگ خود ز خداوند تقاضا میکرد
بود در بستر بیماری و با حال نژند
بهر دیدار علی دیده ز هم وا میکرد
اشک در دیده او آینه بندان میگشت
وندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
در هیاهوی ستم از نفس افتاد دریغ
آنکه خود با نفسش کار مسیحا میکرد
جرمش این بود بهین دخت رسول مدنی
که حمایت ز علی همسر و مولا میکرد
کنج بیت الحزن از فرقت مادر همه شب
تا سحر زینب غمدیده خدایا میکرد
آنچه با قلب علی کرد ندانم به خدا
نالههایی که اثر در دل خارا میکرد
یاد میآمدش از رنگ کبود گل یاس
هر زمانی که نظر بر رخ زهرا میکرد
علی آن دفتر پر خاطره فاطمه را
با نم اشک ورق میزد و امضاء میکرد
خاک شد مدفن آن طایر قدسی که مدام
سیر در کنگره عرش معلا میکرد
وای قیصر اگرش بغض گلوگیر نبود
دامن از اشک در این واقعه دریا میکرد
سید محمد حسن صفوی پور(قیصر اصفهانی)
******
قرار به دل ندارد زمین ، چه نوروزی؟
فلک زناله و آهش غمین ، چه نوروزی؟
سپیدی رخ پردون که نیلگون گردید
به حزن قلب رسول امین ، چه نوروزی؟
رسید لطمه باغبان به بازوی یاسی
فغان ز اندٌه حبل متین چه نوروزی؟ ...
شاعر ناشناس
******
عید جدیدی آمد و آغاز سالی ست
آقای من! امسال هم جای تو خالی ست
وقتی که لب میخندد و دل غرق آه است
یعنی که بی تو عیدهای ما خیالی ست
ما غائبیم از محضرت که روسیاهیم
آثار با خورشید پیوستن زلالی ست
چشمان تو از غصه های ما پر از اشک
اوقات ما از یاد تو اما چه خالی ست!
ماه رُخت را در شب گیسو مپوشان
در شام هجران بیگمان صبح وصالی ست
دل های بیدار و ... جهانی چشم در راه
در انتظارت جمعه های ما سؤالی ست
این روزها در کوچه های فاطمیه
سهم تو و چشمان تو آشفته حالی ست
چشم انتظارت مانده چشمان کبودی
برگرد، با تو شوکت مولی الموالی ست ...
یوسف رحیمی
******
نوروز ما مثل شب تار است یاران
چشم بهار از گریه خونبار است یاران
جایی که اشک مرتضی از دیده جاریست
گل هم به پیش چشم ما خار است یاران
تبریک در ماه غم زهرا حرام است
مهدی از این تبریک بیزار است یاران
بی معرفت باشم اگر تبریک گویم
وقتی که پیغمبر عزادار است یاران
تبریک چون گویم که دخت مصطفی را
خون جگر جاری به رخسار است یاران
راه گلستان را به روی خود ببندید
زهرا میان درب و دیوار است یاران
زهراست ما را مادر و باید بدانیم
مادر به ما، در حشر غمخوار است یاران
بلبل شده در بوستان همناله باگل
زیرا که در گلزار، گلزارست یاران
ما چون خریدار غم زهرا نباشیم
زهرا غم ما را خریدار است یاران
روزی که از فرزند مادر میگریزد
زهرا برای دوستان یار است یاران
دریایی از خون جاری از چشم تر ماست
نوروز نه، روز عزای مادر ماست ...
غلامرضا سازگار (میثم)
******
با گفتن " ربنا..." دلم میگیرد
با "حی علی العزا" دلم میگیرد
تنها نه که فاطمیه ای مادر من
هرهفته دوشنبه ها دلم میگیرد
******
امروزه فقط جنگ کلام است به قرآن
نوروز هوس های عوام است به قرآن
شیرینی و آجیل و لباس نو مگیرید
در فاطمیه عید حرام است به قرآن ...
علیرضا خاکساری
******
مومنان هشیار باشید عید امسال ابتر است
هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است
گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزا...
شیعیان امسال سال مادر است
******
فاطمیه شور و شادی از نگاهم دور شد
با "سیاهی" ، " سال" نو دیباچه ای از نور شد
"سینه" و "سنجاق سر" ، "سیلی" "سحر" "سوزجگر"
هفت سین واژه های روضه هایم جور شد
******
فاطمیه فاطمه دنبال ماست
هفت سین اشک و ناله مال ماست
قرمز مایل به نیلی کری
باخبر باشید رنگ سال ماست
******
امشب ردیف شد غزلم با نمیشود
یا میشود تمام کنم یا نمیشود
عید است و در چمن خبری از نشاط نیست
یعنی بهار گل ز گلش وا نمیشود
عید است و ابرهای جهان گریه میکنند
عالم برای فاطمه پروانه میشود
زخمیست داغ فاطمه بر سینهی علی
زخمی که هیچ گاه مداوا نمیشود
تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمیشود
لا خیر بعد فاطمه هم بیحساب نیست
یعنی کسی برای تو زهرا نمیشود
تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمیست که افشا نمیشود
این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر گوهریست که پیدا نمیشود
باور کنید حکم گذرنامه بهشت
الا به دست فاطمه امضاء نمیشود
دوزخ کنار میکشد از نام پاک او
آتش حریف دختر طاها نمیشود
امیدوار، روز قیامت به دست کیست
چشمی که در عزای تو دریا نمیشود
برگرد یاس پرپر گلخانهی رسول
در سینهی علی غم تو جا نمیشود
امشب سپیده سر زد و روشن نشد چراغ
از گوشه بقیع علی پا نمیشود ...
عباس شاهزیدی (خروش اصفهانی)
******
دلم گرفته خدایا، چگونه عید بگیرم؟
رسیده ماتم زهرا، چگونه عید بگیرم؟
به یاد ماتم مادر، شکسته شد دل مهدی
در این مصیبت عظمی، چگونه عید بگیرم؟
عزیز جان پیمبر، انیس و مونس حیدر
شدی فسرده ز غمها، چگونه عید بگیرم؟
زدند آتش کین بر در سرای تو دو نان
تو سوختی ز غم آنجا، چگونه عید بگیرم؟
شدی شهیده و بعد از تو دشمنان تو گفتند
علیست بیکس و تنها، چگونه عید بگیرم؟
حسن ز غصه پریشان، حسین غمزده گریان
به ناله زینب کبری، چگونه عید بگیرم؟ ...
محمد حسن زاده
******
دل مرا ز غم ای شیعیان بهاری نیست
مرا ز غصه کنون با بهار کاری نیست
بپا شده است به عالم عزای دخت نبی
که شیعه را به دل از این عزا قراری نیست
شکستن در و آن حرمت حریم رسول
به یادم آمد و بر اشکم اختیاری نیست
همیشه در همه جا حضرت علی میگفت
مرا چو فاطمه یاری و غمگساری نیست
چو دیدهی حسنین و علی و زینب، آه
برای دخت نبی چشم اشکباری نیست
چگونه عید بگیرم کنون که چون مهدی
ز داغ فاطمه محزون و سوگواری نیست
لباس مشکی خود را به تن کن ای راضی
که از تو غیر عزا داری انتظاری نیست
محمد حسن زاده (راضی اصفهانی)
******
در این بهار که با فاطمیه گشته قرین
نسیم و سبزه و گل سوگوار فاطمهاند
فقط نه یاس لباس کبود کرده به تن
که لالههای جهان داغدار فاطمهاند
کبوتران حرم سر به زیر پر، خاموش
چو بلبلان چمن غمگسار فاطمهاند
به قطره قطره شبنم چو بنگری بینی
که شاخه شاخهی گل اشکبار فاطمهاند
ز جان و دل همهی شیعیان به شورو نوا
بیاد رنج و غم بیشمار فاطمهاند
سخا سعادت عالم نصیب آنهاییست
که عاشق علی و دو ستار فاطمهاند ...
******
شیعیان عید آمد و این عید توام با عزاست
فاطمیه آمد و در هر کجا غوغا به پاست
از برای شیعیان امسال هرگز عید نیست
چون عزای دختر خیر البشر، خیر النساست
ای عزاداران عزای فاطمه بر پا کنید
مهدی صاحب زمان در این عزا صاحب عزاست
فاطمیه همزمان گردید با فصل بهار
جای تبریک و تحیت تسلیت گفتن بجاست
جای رخت شادمانی رخت غم بر تن کنید
بزم شادی و طرب بر پا نمودن نابجاست
مادر سادات را کشتند از راه ستم
سر به سر عالم از این جور و جفا ماتمسراست
ای فریور هر کسی در راه حق کوشش کند
اجر و مزد او به روز حشر در نزد خداست ...
محمد علی فریور
******
به پاس حرمت زهرا شما در این نوروز
کنید مجلس ماتم به پا در این نوروز
به محض پاس شعایر کنید از دل و جان
سخن ز عید و بهاران رها در این نوروز
به تن کنید و به گردن چو ما بیاویزید
لباس ماتم و شال عزا در این نوروز
سخن ز عشرت و شادی مگوی و محزون باش
برای حضرت خیر النسا در این نوروز
مگر که نیست مدینه ز داغ لاله غمین
گذر به دشت و دمنها چرا در این نوروز؟
برای آن ستمی کز جفا به فاطمه شد
بنال تا که توانی دلا در این نوروز
ز شور ساز مخالف از آن حجازیها
بدل به نغمه غم شد نوا در این نوروز
ببار ابر بهاران و سیل جاری کن
به سان دیده مولای ما در این نوروز
لب از طراوت و شادی ببند ای آذین
زبان واژه به مویه گشا در این نوروز ...
سید مرتضی منصوری(آذین اصفهانی)
******
چگونه عید بگیرم به فصل ماتم تو
به صحن سینه به پا گشته خیم? غم تو
چگونه عید بگیرم اگر چه نوروز است
میان هجم? اندوه و درد و ماتم تو
جهان نشسته به سوگ و مَلَک گرفته عزا
در این مصیبت عظما، ز داغ اعظم تو
صدای گری? مهدی صلا زند بر خلق
نه فاطمیه، که باشد مه مُحّرم تو
نمک به زخم دل تو نمی زنم هرگز
خدا کند که همیشه شویم مرهم تو
کسی که حُرمت داغ تو را نگه دارد
چشد زُلال محّبت ز آب زمزم تو
خدا کند که دلم عاقبت به خیر شود
به بزم سوگ و عزایت، به زیر پرچم تو
بلند قامت عصمت، تو سر فرازم کن
که سر فراز شده دین، ز قامت خم تو
دوباره حسّ غریبی بود «وفائی»را
هماره اشک فشاند به عمر مبهم تو ...
سید هاشم وفایی
******
یاحق...باحق...تاحق