http://www2.irib.ir/tv/live/default.htm?d5=%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C+TV
http://pegh.mihanblog.com/extrapage/zende
ما2تاتلوزیون داریم ولی 2تاشون اشغالن به خاطرهمین ازتلوزیون اینترنتی استفاده کردم....
http://www2.irib.ir/tv/live/default.htm?d5=%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C+TV http://pegh.mihanblog.com/extrapage/zende ما2تاتلوزیون داریم ولی 2تاشون اشغالن به خاطرهمین ازتلوزیون اینترنتی استفاده کردم....
این داستان واقعی است و...ازفامیل هامی خوام زودقضاوت نکنن.. واما............درایستگاه شوش پیاده شدم وسواراتوبوس برقی شدم وبه سمت راه آهن راه افتادم...وقتی رسیدم 15 دقیقه بعدش سوارقطارشدم...هم سفرهام نصبتا خوب بودن...2تاشون باهم جاری بودن ویکی ازاین جاری ها که اسمش میترا بودو بدحجاب بود به من گفت منم دوست دارم مثل توحجاب بگیرم ماتوخونمون تلوزیون ایرانی نداریم وبی بی سی می بینیم و.....غیره...واون یکی جاری چادری بودولی من ازش خوشم نمی اومد.اون 2تا لری بودند.....هم سفربعدی هم یه لری بودکه اون هم بدحجاب بودوباپسرش اومده بود...راستی اسم اون یکی جاری هم که حجاب داشت ملوک بود...من تخت بالاخوابیده بودم وخواب خوبی بود.....روزبعد......ادامه دارد......
http://www.askdin.com/attachments/3349d1278383635-askdin.jpg داستان ادامه دار....................................
این داستان واقعی است و...ازفامیل هامی خوام زودقضاوت نکنن.. راس ساعت3بعدازظهرروزسه شنبه بااوتوبوس علم وصنعت راه افتادم وسرپایانه پیاده شدم وسوارتاکسی متروحقانی شدم..نیم ساعت طول کشیدتامسافرجمع کنه.سوارمتروشدم خیلی گرسنه بودم ولی حیفم می شدپولم روحروم کنم.15تاایستگاه بایدمی گذشتم تابه مقصدمی رسیدم وسط این 15استگاه 3تا ازفامیل هارودیدم که اون هاهم می خواستن بیان دزفول درایتگاه دروازه دولت وامام خمینی درخط یک کهریزک خیلی فشار زیادشدومردهاودخترها باهم قاطی شدندخدالعنت کنه شیطونودخترهامریض بودندومحرم نامحرم حالیشون نبود.درایستگاه مولوی وسعدی تقریباایستگاه خلوت شده بود.درایستگاه شوش پیاده شدم وسواراتوبوس های برقی به سمت راه آهن راه افتادم...........ادامه دارد.
ولی خوابم می برد...باهندس فیری نشستم جزء30روختم کردن....نصف بیشترش تموم شدولی بقیش...... پیامهای عمومی ارسال شده
+ دیر شده... خیلی خیلی دیر... برای برقص درآوردن واژه های قلم.. + رهبر من طلایه دار دشت کربلاست.. + تنهاست علی ... یار وفادار کجاست !؟ پس کو مالک ... میثم تمّار کجاست !؟ صفین دارد دوباره جان می گیرد اینَ عمّار ... آه عمّار کجاست !؟ + کاش پایان ِ یکی ازاین روزها شب نباشد... تو باشی . . . + خاکیان بالاتراز افلاکیان می ایستند ***عشق از انسان چه موجود عجیبی ساخته ست . . . + عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت ..........چه سخن ها که خدا با من تنها دارد + در سجده هنوز با تو سرسنگینیم ....وابسته ی این زندگی رنگینیم ....... دیوار وضو خانه پراز آینه است ......این است که در نماز هم خودبینیم! + مرا که می شناسی...خودمم...کسی شبیه هیچ کس! کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی.. شبیه پست هایم هستم.. شاد گاهی غمگین مهربان صبور کمی هم بهانه گیر اگر نوشته هایم را بیابی من همان حوالی ام... شبیه باران پاییزی..از فاصله دور..وبه عشق نزدیک.. شاید تو... هیاهوی قلبم باشی... شنیده نمی شوی.. اما من تو را نفس می کشم... + هرگــــاه یک نـگــــاه به بیــگـــانـــه می کنی خون مرا دوباره به پیمــانـــه میکنی گفتی به من نصیحــت دیوانگـــان مکن! باشد، ولی نصیـــحت دیوانـــه میکنی ای عشق سنگـــدل که به آیینـــه سر زدی در سینهی شکستـــهدلان خـانـــه میکنی؟ بر تن چگـــونه پیلـــه ببافـم که عـــاقبـت چون رنگ رخنـــه در پر پروانــــه می کنی.. + خون مرا به چه غزل؟؟ به پای توست.. |