به نام خدا
آقای هاشمیِ اوایل دهه هشتاد: ".... نظام می تواند 20 درصد مردم را به طور فعال به نفع خودش در صحنه نگه دارد تا فداکاری کنند و ابزار قانونی هم در دستش است و گلوگاه ها [؟!] را دارد . بنابراین می تواند نظام مستقری باشد. حالا 30، 40درصد از مردم هم بی تفاوت هستند، و می خواهند در روستاها و یا شهرستان ها و و حتی در تهران و خیلی جاهای دیگر زندگی کنند. برای انها چپ و راست فرقی ندارد... عین این اتفاق هم در آمریکا افتاده است، و مردم هم نمی آیند رای بدهند و همین حرف ها را هم می زنند که ما به چه چیزی رای بدهیم... ممکن است خیلی ها هم قبول نداشته باشند. ممکن است خیلی ها این شیوه دو حزبی و بازی هایی را که احزاب در آمریکا در می آورند قبول نداشته باشند. ما که نرفتیم روی اینها کار کنیم. اما واقعیت میدان را می گویم... در همه کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه، جدی و جزو زندگی آنها شده است، مشکل حضور وسیع مردم را دارند ." (کتاب هاشمی بدون رتوش/ اوایل دهه هشتاد/ گفتگوی آقای هاشمی با آقای صادق زیبا کلام)
آقای هاشمیِ اوایل دهه نود:"برگزاری «انتخابات آزاد»،شفاف و منطبق بر قانون اساسی میتواند بخش بزرگی از مشکلات کشور را حل کرده و علاوهبر افزایش اعتماد مردم و دوستداران نظام[؟!!]، دشمنان خارجی کشور را در بسیاری از زمینهها خلع سلاح و مأیوس کند."
جوانِ هر دو دهه!: "بالاخره نفهمیدیم از دشمنان خارجی کشور (درعدم مشارکت) الگو بگیریم یا آنها را خلع سلاح و مایوسشان کنیم؟! بیست درصد مشارکت مردم در انتخابات که دیگر این حرف ها را ندارد! چنانکه از فرمایشات جنابعالی برمی آید، انتخابات آزاد باشد یا دربند، این نظام، بیست درصد رای ثابتش را دارد... سی چهل درصد هم که بی تفاوتند و به زندگانی خود مشغولند... پس دغدغه شما و سایر "دوستداران نظام" دقیقا چیست؟ از این حرف ها که بگذریم، حقیقتا نمی دانستم آنچه دموکراسی نامیده می شود در کشوری مثل امریکا، نهادینه، جدی و جزو زندگی آنها شده است!! عجب!! لابد به خاطر شدت نهادینه شدن این دموکراسی است که ملت امریکا ترجیح می دهند در انتخابات شرکت نکنند!
راستی آیا زمانی که شما به ریاست جمهوری مشرف شدید هم اوضاع همینگونه بود؟ آیا با آراء ثابت نظام رای آوردید؟ آن هم زیر لوای انتخاباتی بدون آزادی، شفافیت و منطبق بر قانون اساسی؟ لابد سکوتتان در آن برهه خاص زمانی، به خاطر مصالح نظام بود؟! وگرنه مگر می شود "دوستداران نظام" بر علیه بی عدالتی و ظلم و جور، سکوت کنند و تن به منسب قصبی دهند؟!
بگذریم! اما جدا خوشحال شدم دیدم بالاخره سنگ هایتان را با آقای احمدی نژاد واکندید:
محمود احمدینژاد : "انتخابات باید آزاد باشد و هیچکس نباید حتی در ذهنش این باشد که در انتخابات اثر بگذارد یا دخالت بیجا کند و ملت هم اجازه چنین کاری را به کسی نمیدهد."
جالب اینجاست که وجه مشترک دیگرتان – علاوه بر هم سویی الفاظ - این است که هر دو بعد از گذراندن دوران ریاست جمهوری خود، داعیه دار عدالت و آزادی شدید.. واقعا شگفت آور است: این مصلحت نظام چه ها که نمی کند!!
راستی می دانستید ربع پهلوی هم به صراط مستقیم مشرف شده و با شما هم کلام است؟:
رضا پهلوی، پسر محمدرضای معدوم: "برای دستیابی به حکومت صندوق رأی و حاکمیت پایدار مردم بر مردم در ایران، در چارچوب برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه بر اساس معیارهای بینالمللی [؟!]، از پا نخواهیم نشست... ما باید با خرد جمعی خطر جنگ را از بین ببریم و از دنیا و سازمانهای حقوق بشری دنیا بخواهیم که ما را در انجام خواست برگزاری یک انتخابات آزاد کمک کنند!"
فکر می کنم به خاطر همین دلسوزی ها و در نظر گرفتن مصلحت های نظام است که ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را تقدیم شما کردند... شاید هم اصلا به خاطر وجود نازنین شما چنین مجمعی اساسا شکل گرفت... چه کسی بهتر از شما مصالح نظام را تشخیص می دهد؟
راستی، رهبر عظیم الشان انقلاب هم فرمایشاتی داشته اند که ظاهرا به سمع و نظر جنابعالی و دیگر دوستداران و دلسوزان نظام نرسیده است، یا دغدغه هایتان، فرصت ملاحظه اش را نداده اند، گفتم از این طریق گوشه چشمی هم به این بیانات داشته باشید:
"یکی از هدفها این است که کاری کنند که انتخابات بدون حضور پرشور و همگانی مردم برگزار شود. این را از حالا همه بدانند: آن کسانی که ممکن است از سر دلسوزی، راجع به انتخابات یک توصیههای عمومی بکنند که آقا انتخابات اینجوری باشد، آنجوری نباشد، حواسشان باشد به این مقصود دشمن کمک نکنند؛ مردم را از انتخابات مأیوس نکنند، هی نگویند انتخابات باید آزاد باشد. خب، معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سیوچندتا انتخابات داشتهایم؛ کدامش آزاد نبوده است؟ در کدام کشور دیگر، انتخابات از آنچه که در ایران میگذرد، آزادتر است؟
کجا صلاحیتها ملاحظه نمیشود، که اینجا روی این مسائل هی تکیه بکنند، هی تکیه بکنند، هی بگویند، هی تکرار کنند و یواشیواش این ذهنیت را، به خیال خودشان، در مردم بهوجود بیاورند که خب، این انتخابات فایدهای ندارد؟ این یکی از خواستههای دشمن است. آن کسانی که در داخل، این حرفها را میزنند، ممکن است غفلت کنند. من میگویم غفلت نکنید،حواستان باشد، کار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نکند؛ مقصود او را تکمیل و تتمیم نکند. این یکی از راههای از شور و هیجانانداختنِ انتخابات است."
حرف آخر:
ما از الست، طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
امروز اگر سینه و زنجیر می زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم
ما را نبی، قبیله سلمان خطال کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس! طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه، پشت علی ایستاده ایم!
***
در این رابطه مراجعه کنید به اینجا و اینجا و اینجا