پيام
+
بسم الله
چند وقتي را به مسافرت در شيراز گذراندم و خاطرات و لحظه هايي تکرار نشدني پيش دوستانم...در اين چند وقت هم قم هستم و صحنه هايي که چقدر برايم جالب اند...
لحظه اي که ديدم شهيدي گمنام که در شهرک پرديسان دفن شده بود پيدا شده است...
چقدر سخت است درد دوري از فرزندي که سال ها نمي داني کجاست...
چقدر سخت است درد گريه هاي مادري که ساليان سال است منتظر لحطه اي هستند تا فرزندشان را پس از ساليان
چند وقتي را به مسافرت در شيراز گذراندم و خاطرات و لحظه هايي تکرار نشدني پيش دوستانم...در اين چند وقت هم قم هستم و صحنه هايي که چقدر برايم جالب اند...
لحظه اي که ديدم شهيدي گمنام که در شهرک پرديسان دفن شده بود پيدا شده است...
چقدر سخت است درد دوري از فرزندي که سال ها نمي داني کجاست...
چقدر سخت است درد گريه هاي مادري که ساليان سال است منتظر لحطه اي هستند تا فرزندشان را پس از ساليان
رضا صفري
01/11/7
**گل آفتابگردون**
چقدر سخت است درد گريه هاي مادري که ساليان سال است منتظر لحطه اي هستند تا فرزندشان را پس از ساليان دراز در آغوش بگيرند...چقدر سخت است هنگامي که برادر يا خواهر شهيدي را مي بيني که يک نفس صداي شهيدش را صدا مي زند...چقدر سخت است ديدن صحنه هايي را که مي بيني ولي نمي تواني در کلمات وصف کني...آه از اين همه سختي آه از اين همه درد...
دختر و پسراي ايروني
دوست عزيز اين عکسي که انداختين منو به خاطراتم برگردوند. اون ساختمونايي که رنگ قهوه اي داره و اون سفيدايي که حاشيه قهوه اي دور پنجره هاش داره رو پدر من پيمانکارش بوده. اينجا شهرک پرديسانه واون ساختمان طلايي رنگاي سمت راست فکر ميک نم متعلق به کارکنان ارتشه. درسته؟
**گل آفتابگردون**
@دختر و پسراي ايروني خودم هم نميدونم عزيز جان..
**گل آفتابگردون**
فقط ميدونم که اينجا همون جاييه که رفتم
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید