بعد از بدره
بعداز اینکه با صاحب خونه عکس گرفتیم به سمت نجف روانه شدیم...
اول صاحب خانه ما را تا جایی رساند تا از آن جا سوار ون بشویم و برویم.
یک جا وایسادیم که یک نفر آب تعارف می کرد.
بعد که کمی دور و اطرافم را نگاه کردم متوجه شدم که ماست (اونم اول صبح) هم تعارف می کنن واین که نکته جالبی که دیدم روی چادر یکی از همین موکب ها عکس آقا رو زده بودند که البته خیلی از جاها زده بودند.
سوار ون شدیم. اول صاحب ون دودره کرد و نفری خواست دلار بگیره و بعد با اسرار های اکید ما گفت نفری 51هزار تومن.
به هر حال سوار شدیم و وسایل ها رو هم سر پاهامون گذاشتیم. به همراه ما یک خانواده هم سوار شدند، تا اینجا رو داشته باشید که فامیلشون اسلام پور بود...