شایدباورتان نشود..ولی درسفری که3هفته ای بود ومبدا ما تهران ومقصدما دزفول خیلی بلا سرمان آمد....
این متن در دوقسمت نوشته می شود که فقط من استان کهکلویه-یاسوج راتوضیح می دهم..ابتدای بلافاصله وقتی رسیدیم،رفتیم یک خانه باتمام تجهیزات را ازبانک انصارکش رفتیم بعدیک روز را استراحت نمودیم وصبح کله پاچه گرفتیم وخوردیم..برای شب داشتیم می رفتیم رستوران(باپای پیاده)خیلی راه طولانی بود طوری که پایمان بسیار دردگرفت.وقتی خیابان دوم را ردکردیم یک دفعه صدای جیغ شنیدیم من هم جیغ زدم چون صحنه ی فجیهی رادیدم...دیدم دوجوان ارازل اوباش قمه های بزرگی دردستشان بود وسطل آشغال هم زمین افتاده بود....ماتندتنددویدیم وردشدیم............رسیدیم به خیابانی که همه120سرعت می رفتند...یک دفعه جیغ دختر دختر عموی مادرم بلند شد چون پایش رفته بود داخل شکم گربه ی مرده ای..............
ادامه دارد....